سیـــبِ ســبزم
ول کن!
شخص سوم : روزای اول باهم خوب بودیم مث بقیه ی رفاقتا و شب تا صبح چت میکردیم یه روزی گف از اتاقت عکس بده یادمه کلی اتو اشغال ریختم کف اتاقم ک فک کنه داریم اسباب کشی میکنیم دراومد گف عه این پرده ها عه این میز و آینه اینا ک مال صد سال پیشن واقعا شکستم با حرفاش همیشه بخاطر مامان و بابام باید شرمنده باشم : ) ی روز عکس یه ماشینیو فرستاد گف ما میخوایم اینو بخریم بعدم گفت تو به من حسادت میکنی اما خدا خودش میدونه هیچوقت هیچی نداشتم ک پزشو بدم اما حسادت هم تو کارم نیس بعدم که سر پیچ اینستام باهاش بحثم شد سارا منو یاد اهنگ how long will i love u میندازه البته بعد از چند سال عید نوروز بهش پیم دادم چون نمیخواسم کدورتی بینمون باشه اما دیگه زیاد باهاش قاطی نشدم
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |